دورود بر استاد احمدی مهر که با قلم توانای خویش در پی بازشناسی هویت و تاریخ این شهر است . به راستی که بزرگترین رسالتی که عالمان ومعلمان فرهیخته این شهر دارند آنست که درباره تاریخ ، فرهنگ و ادبیات این شهر بنویسند و پیشینه دیرینه این شهر را برای نسل جدید معرفی کنند . توسعه هر شهر در گرو آن است که شهرمان را بشناسیم و دوست بداریم و نخستین گام معرفی تاریخ و فرهنگ آن است که غبار فراموشی بر چهره آن نشسته است .
نصراله احمدی مهر
خلف آباد؛ شهری که مولاخلف ساخت و نادرشاه برآن تاخت!
«علت خرابی خلفآباد کهنه بر اثر طغیان مردم آن شهر بر علیه دولت و نپرداختن مالیات [بود.] در ایام پادشاهی نادرشاه افشار پس از جنگ مختصر آن را ویران [کرد] و مردمش پراکنده شدند به شهرهای دیگر خوزستان.»
در سال ۱۰۱۳ قمری حاکم هویزه بر «مولا خلف مشعشعی» دانشمند نامدارِ مشعشعیان خشم گرفت و دستور داد این عالِم جوان را نابینا سازند. در پی این حادثۀ تلخ، وی جلای وطن کرد و به کهگیلویه نزد امام قلیخان، حاکم فارس رفت. امام قلیخان که در دوستداری و حمایت از علما و شعرا معروف بود، با آغوش باز از مولا خلف استقبال کرد و بعد از مشورت با «شاه عباس صفوی» بخشی از ناحیۀ «جراحی» را به او بخشید. مولا خلف این سخاوت ملوکانه را مشتاقانه پذیرفت و با خویشان و همراهان خود در کرانۀ رودخانه جراحی(مقام صاحبالزمان کنونی) رحل اقامت افکند و شهر خلفآباد (رامشیر) را بنیان گذاشت. «محمد مفید مستوفی یزدی»، مورّخ و نویسندۀ قرن یازدهم، در این باره مینویسد:
«خلفآباد در بیست فرسخی حویزه(هویزه) است. سیّد خلف، برادر سیّد مبارک، والی عربستان(خوزستان) در زمان جهانبانیِ خاقانِ گیتیستان، شاه عباسِ ماضی- انارالله برهانه- آن موضع را احداث نمود و الحال در کمال معموری است.»
این ولایتِ تازهتأسیس، به سبب برخورداری از موقعیّت خاص جغرافیایی و نیز طرحهای عمرانی مولاخلف، در اندک زمانی به شهری آباد و سرسبز تبدیل شد و رفتهرفته پذیرای هزاران مهاجر– عموماً لُر و عرب-از اطراف و اکناف خوزستان شد که برای تحصیل یا معیشت به این شهر کوچ کرده بودند. این مهاجرتها و نیز اقامت برخی دولتمردان و اندیشمندان مشعشی در «خلف آباد»، توسعه و گسترش شهر را سرعت بخشید و آن را برای سالیان مَدید در کانون توجّه قرار داد. کتاب «ریاض الفردوس خانی» که در سال ۱۰۸۱ قمری تألیف شده است، جمعیّت خلفآباد و حومۀ آن را در آن زمان بین دو تا سه هزار خانوار ذکر میکند. علاوه بر آن از برخی مدارس دینی نیز نام میبَرد که نشان روشنی از فعالیّتهای علمی این شهر در قرن یازدهم است:
« …خلفآباد نیز داخل اقلیم سیوم و خوزستان است. هوایش بهتر از دورق باشد. و قدیم الایام دو قریۀ معمور یکی تولخوار، دیگری مدرسه در محاذی اراضی خلفآباد بوده که یکی از آنها مدرسه رفیعه بوده است. در عهد سیّد علیخان والی عربستان (خوزستان) قریتین مذکورتین خراب و خلفآباد معمور شده. از این جهت که آب و اراضی[از میان رفته] و زارع آن دو قریه به خلفآباد رفتهاند و بالفعل دو سه هزار خانه از مردم کهگیلویه و اعراب در آنجا مسکن دارند.»
اهمیت شهر «خلفآباد» در این دو قرن تا آنجا پیش رفت که کتاب « اوصاف الامصار» آن را در شمار دوازده شهر مشهور و معمور خوزستان در عهد صفویه قرار داده است:
این رونق و آبادانی امّا دیری نپایید و در پی یورشِ بیرحمانۀ نادرشاه به خوزستان در نیمۀ قرن دوازدهم، خلفآباد سیاهترین روزهای تاریخ خود را تجربه کرد. در پی این واقعه، شهر به کلّی ویران شد و ساکنانش به ناچار به مناطق دیگر کوچ کردند. کتاب «تاریخ جغرافیایی خوزستان» در مورد ویرانی «خلفآباد» مینویسد:
«خلفآباد به حکم نادرشاه ویران گردید و نیمی از مردمش را به فارس کوچانیدند. از ابنیۀ آن چیزی که تا کنون برپاست زیارتگاهی است که آن را مقام صاحبالزمان مینامند.»
در منبعی دیگر علّت اصلی این حمله ویرانگر، «طغیان مردم خلفآباد علیه دولت» ذکر شده است که سبب خشم نادرشاه و در نتیجه هجوم او به این شهر شد:
«علت خرابی خلفآباد کهنه بر اثر طغیان مردم آن شهر بر علیه دولت و نپرداختن مالیات [بود.] در ایام پادشاهی نادرشاه افشار پس از جنگ مختصر آن را ویران [کرد] و مردمش پراکنده شدند به شهرهای دیگر خوزستان.»
بعد از ویرانی کامل خلفآباد و مهاجرت اجباری اهالی آن، این شهر کمکم زیر غبار فراموشی ناپدید شد تا اینکه در دورۀ قاجار مجدداً جان و حیاتی تازه یافت. در این زمان اقوام مختلفی از شهرهای هندیجان، شادگان، رامهرمز، بهبهان و…به این شهرِ رنجدیده کوچ کردند و در نزدیکیِ ویرانههای آن؛از مضیف میر عبدالله تا پارک ساحلی سکنی گزیدند و این چنین «شهر از یاد رفته» را دوباره احیا کردند.
خرابههای خلفآباد قدیم تا قریب به صد سال پیش در اطراف مقام صاحبالزمان در شمال رامشیر وجود داشتند امّا به سبب عوامل طبیعی و انسانی کمکم ویران شدند و امروز از آن ابنیه، جز تلّی از خاک اثری باقی نمانده است. تأسفبارتر اینکه؛ در دهههای اخیر بخشی از این شهر تاریخی به قبرستان و بخشی دیگر از آن به محل تخلیۀ نخالههای ساختمانی تبدیل شده است و این چنین، منطقۀ تاریخیای که میتوانست سند هویّت و جاذبۀ گردشگری رامشیر باشد، به طور کامل از صفحۀ هستی محو و نابود شد.
اینک تنها یادگار باقی مانده از شهرِ دورۀ صفویه «مقام صاحبالزمان» است که در گذشته یکبار به همّت اهالی رامشیر مرمّت و بازسازی شد امّا سالهاست که به بوتۀ فراموشی سپرده شده و بعید نیست که در سالهای آتی، این زیارتگاه نیز به سرنوشت غمانگیز «خلفآباد قدیم» دچار شود و مانند آن شهر خاطرهانگیز تنها نام و یادی از آن برای نسلهای آینده باقی بماند.
منابع:
۱-حسینی منشی، محمد بن میرک،«ریاض الفردوس خانی» به کوشش ایرج صرافان – فرشته صرافان، تهران، ناشر: بنیاد موقوفه محمود افشار، ناشر دیجیتال: مرکز رایانه ای قائمیه اصفهان، چ اوّل، ۱۳۸۵.
۲-شریفی، ناجی، «رامشیر(خلفآباد) شهر از یاد رفته»، اهواز، انتشارات خالدین، چ اوّل، ۱۳۸۰.
۳-مستوفی یزدی ، محمّد مفید ، «فصلی از مختصر مفید » نشریه فرهنگ ایران زمین ، شماره ۶ ، ۱۳۳۷.
۴-مشعشعی، علی بن عبدالله ، الرحله المکیه (تاریخ سیاسی و اجتماعی مشعشعیان) ،انتشارات مرکز پژوهشی میراث مکتوب، ج ۱.
برچسب ها :خلف آباد ، مولا خلف مشعشعی ، نادر شاه ، هویت
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
با سلام و درود جناب استاد احمدی مهر گرامی .
درود بر استاد ادبیات که با قلم شیوای خود هر خواننده را مجذوب نوشته ی خود میکند بیان هویت ،تاریخ وفرهنگ مردم هر مکانی قطعا بدون تلاش و کوشش فراوان میسر نخواهد بود لذا اینجانب از سعی و تلاش شما تشکر میکنم و آرزوی موفقیت را از خداوند منان در تمام مراحل زندگیتون خواهانم
البته هویت خلف آباد و اصالت آن عربی هست بدور از هر تعصبی و متاسفانه این شهر عربی مثل سائرشهرهای عربی اسم آن بدلیل رسیدن به اهداف استحاله ایی قوم عرب ایرانی تغییر پیدا کرد و خلف آباد شد رامشیر مثل محمره و عبادان، سوس . تستر قنیطره، فلاخیه یا دورق، خفاجیه، ایذج… که به خرمشهر آبادان شوش و شوشتر دزفول شادگان دشت آزادگان ایذه تغییر نام شدند
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 19 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۱۹