تاریخ انتشار : چهارشنبه 6 تیر 1403 - 16:31
کد خبر : 2270

جلیل کردونی

اِنگاره‌ای نویافته در باب هویّت تاریخِ باستانی رامشیر، از پایه‌گذاری تا نام‌گذاری

اِنگاره‌ای نویافته در باب هویّت تاریخِ باستانی رامشیر، از پایه‌گذاری تا نام‌گذاری

در باب این‌که نام رامشیر از کُجا و از چه زمانی پدید آمده و این شهر از سوی چه کسی بنا نهاده شده است پژوهش‌های گسترده‌ای به انجام رسیده است. یکی از این جُستارها (سفر به رامشیر) از آقای نصرالله احمدی‌مهر است که در آن با ذکر منابعی از قبیل تاریخ طبری و شاهنامه‌ی سِتُرگ

در باب این‌که نام رامشیر از کُجا و از چه زمانی پدید آمده و این شهر از سوی چه کسی بنا نهاده شده است پژوهش‌های گسترده‌ای به انجام رسیده است. یکی از این جُستارها (سفر به رامشیر) از آقای نصرالله احمدی‌مهر است که در آن با ذکر منابعی از قبیل تاریخ طبری و شاهنامه‌ی سِتُرگ فردوسی اشاره می‌کنند که رامشیر از رام‌اردشیر گرفته شده است و این پادشاه ساسانی آن را بنا نهاده است. با قبول این فرضیه ما باید تاریخ شکل‌گیری رامشیر را دوره‌ی ساسانیان بدانیم، گفتنی است که ایشان در ادامه بیان می‌دارند که به‌طور دقیق نمی‌توان به آن استناد کرد و این صرفاً یک حدس و گمان است. در باب انگاره‌ی جدید می‌توان با مراجعه به متون کهن ادبی و برابرکرد آن‌ها با متون جغرافیای تاریخی به نکات تازه‌ و جالبی در این باب دست یافت و روشن نمود که‌ قدمت رامشیر نه به دوره‌ی ساسانیان که به دوره‌ی اشکانیان بر می‌گردد و بنا کننده‌ی این شهر پادشاهی از این دوره‌ی گمنام تاریخی است

یکی از منابعی که می‌تواند ما را تا حدودی با پیشینه‌ی تاریخی رامشیر آشنا کند، منظومه‌ی غنایی و عاشقانه‌ی ویس و رامین اثر فخرالدین اَسعَد گُرگانی است که در قرن پنجم ه.ق سروده شد. در باب هویّت تاریخی این داستان نظریات گوناگونی ارائه شده ولی این‌که داستان اصل پارتی دارد و به دوره‌ی اشکانیان بر می‌گردد جای تردیدی وجود ندارد؛ زیرا ((هم جزئیات و نکات کهنه‌ی داستان و هم تاریخ روشن به نظم آمدن آن شکی در این‌که کجا باید زمینه‌ی داستان را جستجو کنیم، نمی‌گذارد. در حقیقت طرز حکومت و اوضاع کلی و خاصّه جغرافیایی، آن‌چنان که در ویس و رامین توصیف شده با هیچ‌یک از ادوار چند هزار ساله‌ی ایران جز دوره‌ی حکومت پارت‌ها هنگام فرمانروایی سلسله‌ی اشکانی سازگار نیست.)) (ترجمه‌ی مقاله‌ی مینورسکی خاورشناس شهیر از داستان ویس و رامین از دکتر مصطفی مقربّی)
آن‌چه بر گفته‌ی مینورسکی مُهر تأیید می‌زند این است که ((وجود اشارات تاریخی و شباهت به گستره‌ی جغرافیایی قلمرو اشکانیان در داستان، زیرساخت مشابه داستان با دیگر آثار ادبی اشکانی، وجود برخی عناوین و القاب اشکانی، بازتاب آیین‌ها و مناسک دینی عصر اشکانی در داستان، ساختار سیاسی و مناسبات قدرت و نیز روابط شاهنشاه با خاندان‌های نژاده و اشراف و ویژگی‌های خاص ارتش اشکانی در فراخوان و گردآوری سپاه از شاهک‌نشین‌های تابع شاهنشاه و نمود آن در داستان، از جمله مواردی است که تبار اشکانی داستان را مورد تأیید قرار می‌دهند.)) (نادری، ضرونی، ۱۴۰۲: ص ۱۰۱ تا ۱۰۳)
اینک که اشکانی بودن این منظومه‌ی کهن اثبات گردید، باید به این نکته اشاره کرد که اصل کتاب به زبان پهلوی بوده است و از آن‌جایی که خواندنش برای همگان آسان نبود از سوی اَبوالفتح مُظفَّر به فخرالدین گرگانی دستور داده شد تا این اثر مهّم را به فارسی دری برگرداند:
مرا یک روز گفت آن قبله‌ی دین / چه گویی در حدیث ویس و رامین
ولیکن پهلوی باشد زبانش / نداند هر که برخواند بیانش
بدیهی است که برگردان یک متن از زبانی به زبان دیگر خود به خود تغییراتی به همراه خواهد داشت و این کتاب نیز از این قاعده مستثنی نمانده است.
نکته‌ی دیگری که باید به آن پاسخ داد این است که آیا شخصیت‌های داستان واقعی‌اند یا تخیّل محض شاعر؟
پاسخ به این پرسش سخت و دشوار است؛ زیرا ((اشکانیان که در حدود پنج قرن ۲۴۷ پیش از میلاد تا ۲۲۴ میلادی بر ایران فرمانروایی کردند، جانشینان آن‌ها یعنی ساسانیان، بیش از آن‌چه عباسیان با امویان کردند، در از میان بردن خاطره و تاریخ آنان کوشیدند.)) (ترجمه‌ی مقاله‌ی مینورسکی از ویس و رامین از دکتر مصطفی مقربّی) مینورسکی بر این باور است که این داستان می‌تواند مربوط به شاخه‌ی حکمروایان‌ پارتی‌ای باشد که گودرز دوم آن را بنیاد نهاد.
از دوران اشکانیان بنا به دلایلی که بیان شد خاطره‌های درهم و آشفته‌ای در ایران به‌جا مانده است؛ لیکن همین داستان‌های تاریک و شجره‌های خانوادگی مبهم که ممکن است پاره‌ای حقایق بسیار مهّم محلی را در بر داشته باشد، در تعیین جایی برای ویس و رامین در روایات ایران بسیار گران‌بهاست. برای جلوگیری از زیاده‌گویی کلام باید گفت که شخصیت‌های این داستان نمی‌تواند تخیّل محض و برساخته‌ی ذهن شاعر باشد؛ زیرا اساساً در ادب روایی کلاسیک ایران، به‌ندرت شاهد داستان‌های تخیّلی هستیم و بیش‌تر این داستان‌ها ریشه در تاریخ و فرهنگ مردم داشته‌اند.

همچنین بخوانید:  چشم انداز انتخابات ۱۴۰۲ شهرستان رامهرمز - رامشیر

 

اینک به کتاب ویس و رامین می‌پردازیم که خواندنش سبب رهنمونی ما به‌سوی نکات قابل توجهی می‌شود.
رامین بعد از این‌که شاه موبَد کشته می‌شود بر تخت پادشاهی می‌نشیند. وی شروع به آباد کردن و بنا کردن شهر‌ها و دِه‌ها می‌کند:
به شادی روز رام و روز شنبد‌ / فرود آمد به لشکرگاه موبد
بزرگان پیش او رفتند یکسر / به دیهیمش‌ برافشاندند گوهر

همه ویرانه‌ها آباد کردند / هزاران شهر و دِه بنیاد کردند(در معنای ساختند)

یکی از ویژگی‌های این پادشاه اشکانی خوش‌گذرانی بود که از صفات اغلب مردم باستانی ایران بوده است. وی به شهرهای گوناگون می‌رفت و به رامِش می‌نشست:
گهی جان را خورش دادی به دانش / گهی تن را جوان کردی به رامش
گهی کردی تماشا(گلگشت و تفرّج) در خراسان / گهی نخچیر(شکار) کردی در کُهِستان
یکی از این شهرها که رامین برای خوش‌گذرانی رفته خوزستان بوده است:
گهی بودی به طبرستان آباد / گهی رفتی به خوزستان و بغداد
رامین وقتی خوزستان را جای خوشی می‌یابد شروع به شهرسازی و روستاسازی می‌کند:
هزاران چشمه و کاریز بگشاد‌ / بریشان شهر و ده بسیار بنهاد(ساخت)
یکی زان شهرها اهواز ماند‌ه‌ست / کِش او آنگاه شهرِ رام خوانده‌ست
کنونش گرچه هم اهواز خوانند / به دفتر رام‌شهرش نیز دانند
بعد از شناخت زمان داستان و تخیّلی نبودن شخصیت‌های آن، اکنون نیاز است که به بررسی زمینه‌های جغرافیایی آن بپردازیم تا این مثلث مهّم تکمیل شود. از نکات برجسته‌ی این داستان نام بردن از ایران و شهرهای‌ گوناگون آن از قبیل: آذربایگان، ری، گرگان، خراسان، کهستان، شیراز، صفاهان، دهستان، همدان، مرو، خوزستان و … است.
مینورسکی بر این باور است که: ((هر چند گاه در اسامی جغرافیایی ویس و رامین ابهام‌هایی دیده می‌شود، روی هم رفته چهارچوبه‌ی جغرافیایی آن استوار است و در آن جای بحث نیست و از نوع پاره‌سنگ و وزن شعر نمی‌باشد.)) نلدکه هم به این مطلب اشاره می‌کند و آن را باور دارد.
حالا که این مطلب آشکار گردید بر می‌گردیم به نکته‌ی مهمی که در این کتاب یافتیم یعنی رام‌شهر. سُراینده‌ی کتاب رام‌شهر را اهواز می‌داند و این یکی از معدود جاهایی است که وی دچار خطا گردیده است و این خطا احتمالاً به دلیل ناآگاهی با جغرافیای خوزستان باشد. مینورسکی هم بر این باور است که رام‌شهر اهواز نیست ولی خود بر راه خطا می‌رود و رام‌شهر را رام‌هرمز می‌داند که چنین نظری هم نادرست است و در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد.
برای یافتن این‌که رام‌شهر همین شهر رامشیر است باید دست به دامان متون جغرافیایی تاریخی شد و در آن‌ها به کندوکاو‌ پرداخت. یکی از این منابع که می‌تواند ما را به درک روشنی برساند کتاب((المَسالِک و المَمالک اصطخری )) است‌ که‌ از منابع برجسته‌ی جغرافیایی در قرن های اولیه هجری است و تصویری گویا و واضح از دیار خوزستان آن زمان به دست می‌دهد. در این کتاب رام‌شهر در کنار رام‌هرمز آورده می‌شود که نمایان‌گر این است که نظریه‌ی مینورسکی نمی‌تواند درست باشد، مبنی بر یکی دانستن رام‌شهر با رام‌هرمز.
در نقشه‌ای که در این کتاب آمده است در پایین نام رام‌شهر و رام‌هرمز، شهر ایذَج(ایذه‌ی امروزی) قابل مشاهده است و فاصله‌ی شوش با رام‌شهر هم از نکات قابل توجه است و اگر رام‌شهر را همان اهواز بدانیم این همه مسافت قابل توجیه نیست؛ زیرا که اهواز با شوش فاصله‌ای نداشته است و ندارد. اصطخری در تأیید این مطلب در باب مسافت‌ها می‌گوید: ((از شوشتر به گندیساپور یک مرحله و از گندیساپور به سوس یک مرحله. از اهواز به رام‌هرمز سه مرحله-زیرا که اهواز و لشکر بر یک سمت نهاده‌اند و رام‌هرمز بر مثلثه‌ی آن است.))
گفتنی است که در سال ۱۳۸۸ منطقه‌ای باستانی در اهواز کشف گردید که با بررسی‌های بیش‌تر نمایان شد که مربوط به منطقه‌ی(اَزَم) است که یکی از مناطق اهواز قدیم به شمار می‌آمد. باستان‌شناسان با اشاره به نقشه‌‌های موجود در کتاب‌های المَسالِک و اَلمَمالِک اَصطَخری و صُوَر الاَقالیم‌ که از کهن‌ترین و با برهان‌ترین کتاب‌های تاریخی جهان اسلام در زمینه‌ی جغرافیااند، بیان می‌دارند که: در نقشه‌ای که در کتاب اَصطَخری وجود دارد و یکی از اسناد معتبر تاریخی و مربوط به یک هزار و صد سال پیش‌ به وضوح محل این شهر با نام اَزَم در نزدیکی هرم‌شیر (اهواز کنونی) مشخص شده است. با توجه به این موضوعات و مشخص شدن نام قدیم اهواز یعنی هرم شیر و البته اذعان نویسنده‌ی کتاب وجه تسمیه شهرها و روستاهای ایران و عبدالرفیع حقیقت نویسنده‌ی کتاب فرهنگ تاریخی و جغرافیایی شهرستان‌های ایران به این نام، آن‌جا که بیان می‌دارند: ((اهواز در ایام ساسانیان‌ هرم شیر و خوزستان بازار نامیده می‌شد. حمزه در ص ۳۳ می‌گوید: هرمز اردشیر نام دو شهر است چون اردشیر آن‌ها را بنا نهاد و هریک را مرکب از نام خود و نام خدای نامید.))

همچنین بخوانید:  انسان و اسب

 

با توجه به آن‌چه گفته شد می‌توان یقین حاصل کرد که رام‌شهر نام قدیم رامشیر کنونی است که از سوی رامین یکی از پادشاهان دوره‌ی اشکانی بنا نهاده شده است؛ ولی چون ساسانیان تمام آثار دوره‌ی اشکانی را از بین بردند کمتر نامی از آنان در تاریخ مانده است. از سویی چون محلی برای رامِش و خوش‌گذرانی بود، رام‌شهر نام نهاده شد. پس رامشیر یعنی شهری برای رامِش و گُلگشت. البته این مختص رامشیر نیست و مرحوم امام شوشتری کلمه‌ی رام‌هرمز را از مرکب از دو جزء رام و هرمز می‌داند که لَخت نخست به معنی خوش و رامِش و لَخت دوم نام هرمز است.این مطلب تقویت‌کننده‌ی رام به معنای خوش و رامِش در واژه‌ی رامشیر(رام‌شهر) است.

 

۱- ویس و رامین، فخرالدین اَسعَد گرگانی، با دو گفتار از صادق هدایت و مینورسکی با مقدمه‌ و تصحیح محمد روشن، تهران، صدای معاصر، چاپ ششم، سال ۱۳۷۷
۲- المسالک و الممالک، ابواسحاق‌ ابراهیم اصطخری به اهتمام ایرج افشار، تهران، بنگاه نشر و انتشارات کتاب، سال ۱۳۴۰
۳- وجه تسمیه‌ی شهرها و روستاهای ایران، مهر زمان نوبان، تهران، سازمان چاپ خواجه، چاپ اوّل، سال ۱۳۶۵
۴- فرهنگ تاریخی و جغرافیایی شهرستان‌های ایران، عبدالرفیع حقیقت، تهران، انتشارات کوش، چاپ اوّل، سال ۱۳۷۶
۵- شواهد تاریخی و ادبی نویافته درباره‌ی تبار اشکانی داستان ویس و رامین، فرشید نادری و قدرت‌الله ضرونی، دوره‌ی ۱۶، شماره‌ی ۱، بهار و تابستان ۱۴۰۲، ص ۱۰۱ تا ۱۳۰

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

یک اصطلاح رامشیری  

 به همت احمدی مهر

 
logo-samandehi